رهبر معظم انقلاب اسلامي(مدظله العالي)در ديدار دانشجويان

۴ بازديد
بسم الله الرّحمن الرّحيم
و الحمدلله رب العالمين و الصلاة و السلام على سيدنا محمد و آله الطاهرين
 خداى متعال را شكرگزاريم از اينكه در اين برهه ى از زمان، كشور ما شاهد يك مجموعه ى جوانِ مؤمن و پرشور و پرانگيزه و صاحب منطق و فكر در زمينه ى مسائل اساسى كشور است. امروز جلسه ى ما بسيار جلسه ى خوبى بود؛ دو بخش دارد اين مسئله: يك بخش مربوط به جزئيات بيانات دوستانى است كه اينجا بيان كردند؛ خب، مطالب خوب و مفيد گفته شد؛ ممكن است بنده ى حقير با بعضى از اين بيانات موافق باشم، با بعضى موافق نباشم؛ بحثِ محتواها يك بخش از مسئله است. آن بخشى كه به نظر من مهم و در خور ستايش و تقدير است، عبارت است از «روحيه ى پرنشاط و مطالبه گر در مجموعه ى دانشجويى» كه در بيانات اين جمع معدود و محدود خودش را نشان داد؛ اين مهم است. ممكن است [از] آنچه در اين مطالبات وجود دارد، بعضى منطقى نباشد، بعضى قابل تحقق نباشد، بعضى مورد قبول نباشد؛ اما نَفْس اين روحيه ى مطالبه گرى و انگيزه براى خواستن و فكر كردن و پيشنهاد دادن و انتقاد كردن، مطلوب است. البته در همه ى امور بايد اخلاق را، ديانت را، حدود شرعى را رعايت كرد؛ از بى انصافى بايد پرهيز كرد؛ از «قول بغير علم» بايد اجتناب كرد؛ اينها به جاى خود محفوظ؛ آنچه مهم است، اين است كه جوان دانشجوى ما بايد مطالبه گر، پرانگيزه، پرنشاط، حاضر در صحنه و ناظر به مسائل كشور باشد؛ و من اين را امروز مشاهده ميكنم كه بحمدالله هست.
 خب، چند دقيقه را صرف كنيم براى پرداختن به بعضى از مطالبى كه دوستان بيان كردند. مطلب اول همين كه عرض كرديم؛ من از روحيه ى جوانان دانشجويمان - كه عمدتاً نمايندگان تشكلها بودند - خرسند شدم و خدا را شكر ميكنم كه در اينها، انسان احساس نشاط، حرف، انگيزه و مطالبه گرى ميكند؛ و اميدواريم كه ان شاءالله اين روحيه در شماها باقى بماند تا آن وقتى كه خود شماها مسئول امور خواهيد شد؛ چون بالاخره در آينده، مسئولين امور و مديران كشور همين شماها هستيد ديگر، ان شاءالله همين روحيه [و] نگاه منتقدانه و مطالبه گرانه و همراه با احساس تكليف و وظيفه، در شما باقى بماند؛ كه اگر اين شد، كشور نجات پيدا خواهد كرد.
 دوستان چند مطلب را گفتند كه به نظر من درخور توجه و مهم بود؛ اين مسئله ى «نگاه به علم، بدون توجه به فايده ى علم براى كشور» كه در بيانات چند نفر از دوستان تكرار شد، كاملاً حرف درستى است و مكرر اين را ما هم گفته ايم. كار علمى و تلاش علمى، امروز در كشور و در دانشگاه ها و پژوهشگاه هاى ما تلاش زنده و موفق و مورد تحسينى است، منتها همه بايد توجه داشته باشند كه علم، مقدمه ى عمل است؛ علمِ نافع عبارت است از آن علمى كه به كار كشور بيايد و مفيد براى حل مشكلات كشور باشد. صِرف اينكه فرض كنيد مقاله مان در پايگاه هاى آى اِس آى و امثال آن در دنيا منتشر ميشود، يا حتى مرجع قرار ميگيرد، اين يك تمجيد علمى هست، اما مطلوب نهايى نيست؛ كار علمى بايد ناظر به نيازهاى كشور باشد؛ اين را دوستان گفتند، من هم تأكيد ميكنم. مسئولين آموزش عالى و مديران ارشد حضور دارند، ان شاءالله به اين نكته توجه كنند.
 يك نكته ى ديگرى كه در بيانات بود و نكته ى درستى است و ميخواهم روى آن تأكيد كنم، ارتباط بين شيوه هاى مديريت اقتصادى و فرهنگ جامعه است. اينكه «در دهه ى ۷۰ ما مسئله ى تهاجم فرهنگى را مطرح كرديم درحالى كه تهاجمْ تهاجم اقتصادى بود» اين حرف درستى است؛ ما اين را رد نميكنيم؛ لكن نگاه به فرهنگ به عنوان يك مسئله ى اصيل و مسئله ى حياتى، حتماً بايستى مورد توجه همه در همه ى سطوح باشد. همان وقت اعتراضهايى به شيوه هاى مديريت اقتصادى هم ميشد؛ اما آنچه اهميت داشت و امروز هم حائز اهميت است، نگاه به جهت گيرى هاى فرهنگى است. البته ما قبول داريم كه شيوه ى مديريت اقتصادى تأثيراتى بر روى فرهنگ ميگذارد، همچنان كه عكس قضيه هم صادق است.
 يك مسئله كه به صورت حاشيه اى مطرح شد و به نظر من حاشيه اى نيست و مسئله ى مهمى است، مسئله ى ازدواج جوانها است؛ انتظار داشتيم كه اين جور عكس العمل نشان بدهيد؛ مسئله ى ازدواج جوانها مسئله ى مهمى است. من از اين بيم دارم كه نگاه بى تفاوت نسبت به مسئله ى ازدواج - كه متأسفانه امروز كم و بيش اين نگاه بى تفاوت وجود دارد - در آينده تبعات سختى را براى كشور به وجود بياورد. خب، حالا شما مسئله ى سربازى را مطرح كرديد؛ به نظر من، سربازى مسئله ى مشكلى نيست؛ ميشود در آن زمينه هم فكر كرد، كار كرد؛ راه حل مشكل سربازى به عنوان يك مانع در امر ازدواج، اين نيست كه ما مدت زمان سربازى را كوتاه كنيم؛ ميتوان شيوه هاى ديگرى را به كار گرفت؛ لكن اين يك مسئله است. انگيزه براى ازدواج، بايد تبديل بشود به يك اقدام عملى؛ يعنى ازدواج بايد تحقق پيدا بكند. اينكه خداى متعال ميفرمايد: اِن يَكونوا فُقَرآءَ يُغنِهِمُ اللهُ مِن فَضلِه، اين يك وعده ى الهى است؛ ما بايد به اين وعده، مثل بقيه ى وعده هاى الهى كه به آن وعده ها اطمينان ميكنيم، اطمينان كنيم. ازدواج و تشكيل خانواده، موجب نشده است و موجب نميشود كه وضع معيشتى افراد دچار تنگى و سختى بشود؛ يعنى از ناحيه ى ازدواج كسى دچار سختى معيشت نميشود؛ بلكه ازدواج ممكن است گشايش هم ايجاد كند. محيط دانشجويى محيط خوبى و مناسبى است براى زمينه سازى ازدواج. به نظر من بر روى مسئله ى ازدواج جوانها، خود جوانها، اولياى خانواده هايى كه جوانها متعلق به آنها هستند، و مسئولان ذى ربط مرتبط با دانشگاه، فكر كنند و تصميم بگيرند؛ نگذاريم سن ازدواج - كه امروز متأسفانه بالا رفته؛ بخصوص در مورد دختران - ادامه پيدا بكند. بعضى از تصورات و سنتهاى غلط در مورد ازدواج وجود دارد كه اينها دست وپاگير است، مانع از رواج ازدواج جوانها است؛ اين سنتها را بايد عملاً نقض كرد. شما كه جوانيد، مطالبه گريد، پرنشاطيد، پيشنهادكننده ى نقض خيلى از عادتها و سنتها هستيد، به نظر من اين سنتهاى غلطى را هم كه در زمينه ى ازدواج وجود دارد، بايستى شماها نقض كنيد؛ اين هم يك مسئله است كه من تأكيدِ آن را لازم ميدانم. البته در گذشته معمول بود كه براى ازدواج، افراد خير و مؤمنى پيدا ميشدند، واسطه گرى ميكردند، دخترهاى مناسب را، پسرهاى مناسب را، معرفى ميكردند، ازدواجها را راه مى انداختند؛ اين كارها بايد انجام بگيرد؛ بايد واقعاً در جامعه يك حركتى در اين زمينه به وجود بيايد.
 يك نكته ى ديگرى كه در بيانات بعضى از دوستان بود در سؤالاتى هم كه دانشجويان از من به صورت تقديرى كردند [بود] - سؤال شده است از دانشجويان كه اگر شما در اين جلسه بوديد چه ميگفتيد؛ جوابهايى آمده؛ يك كتاب صد صفحه اى يا بيشتر براى ما آوردند كه نظرات دانشجويان است؛ آنجا هم ديدم اين سؤال مطرح است - كه مواضع سياسى افراد دانشجو يا تشكلهاى دانشجويى چگونه بايد منطبق با نظرات رهبرى باشد؟ كه اين سؤال در اينجا هم به يك شكلى مطرح شد. به نظر من اين سؤال خيلى سؤال موجهى نيست؛ اين جور نيست كه همه ى مواضعى كه آحاد مردم - از جمله دانشجويان كه جزو قشرهاى پيشرو هستند - اتخاذ ميكنند، بايستى الگوگرفته و برگردان نظراتى باشد كه رهبرى ابراز ميكند؛ نه، شما به عنوان يك انسان مسلمان، مؤمن، صاحب فكر، بايد نگاه كنيد، تكليفتان را احساس كنيد، تحليل داشته باشيد - كه من حالا عرض خواهم كرد - نسبت به اشخاص، نسبت به جريانها، نسبت به سياستها، نسبت به دولتها، موضع داشته باشيد، نظر داشته باشيد. اين جور نيست كه شما بايد منتظر بمانيد، ببينيد كه رهبرى درباره ى فلان شخص، يا فلان حركت، يا فلان عمل، يا فلان سياست چه موضعى اتخاذ ميكند كه بر اساس آن، شما هم موضع گيرى كنيد؛ نه، اينكه كارها را قفل خواهد كرد. رهبرى وظايفى دارد، آن وظايف را اگر خداى متعال به او كمك كند و توفيق بدهد، عمل خواهد كرد؛ شما هم وظايفى داريد؛ به صحنه نگاه كنيد، تصميم گيرى كنيد؛ منتها معيار عبارت باشد از تقوا؛ معيار، تقوا باشد. تقوا يعنى اسير هواى نَفْس نشدن در جانب دارى و طرف دارى يا در مخالفت و معارضه، در انتقاد يا در تمجيد؛ اين را رعايت كنيد. اگر اين رعايت شد، هم انتقاد خوب است، هم جانب دارى و تمجيد خوب است: از شخص، از دولت، از فلان جريان سياسى؛ از فلان حادثه ى سياسى؛ هيچ اشكالى ندارد. البته اگر در يك زمينه اى نظرى هم از سوى اين حقير ابراز شد، آن كسانى كه حسنِ ظن دارند و اين نظر را قبول دارند، ممكن است اين هم يكى از عواملى باشد كه در تشخيص آنها دخالت خواهد داشت؛ لكن اين به معناى اين نيست كه وظيفه ى افراد در مورد موضع گيرى ها و در مورد اظهارنظرها ساقط بشود؛ نه، هركسى نگاه كند [و وظيفه اش را انجام بدهد]. عرض كردم معيار اين است كه با رعايت تقوا باشد؛ يعنى بدون گرايش به هواى نَفْس؛ اگر انتقاد ميكنيم، اگر طرف دارى و جانب دارى ميكنيم، اگر يك حركت را، يك سياست را تأييد ميكنيم يا اگر رد ميكنيم، واقعاً از روى احساس وظيفه و تكليف و بدون دخالت دادن اغراض نفسانى [باشد]؛ اين هم يك نكته ى ديگر.
 يكى از دوستان هم گفتند كه خواب از چشم دانشجويان ربوده شده. اين خيلى خوب است؛ واقعاً اگر چنانچه اين جور باشد كه نگرانى ها دانشجو را اين جور حساس بكند؛ البته اميدواريم خوابتان را بموقع و كامل انجام بدهيد! اين تعبيرِ «خواب از چشم ربوده شدن» تعبير خوبى است؛ اگر واقعاً اين جور باشد، ما خيلى خرسند ميشويم. اين حالت نگرانى و دغدغه نسبت به حوادث، موجب ميشود كه با چشم باز مسائل را نگاه كنيد.
 اما آنچه من يادداشت كردم كه عرض بكنم، دو سه بخش دارد كه، هر بخش را به نحو متناسب با وقت عرض ميكنم. اولاً دانشجو را ما جزو مجموعه هاى نمايشگرِ وجدان بيدار ملت و كشور به حساب بياوريم كه واقع قضيه همين است. اگر دانشجويان در يك جامعه اى جهت گيرى اى داشته باشند و حركتى بكنند و خواستى داشته باشند، اين نشان دهنده ى گرايش عمومى جامعه است؛ در همه جاى دنيا هم همين جور است. دانشجو در واقع جزو مجموعه هايى است كه وجدان بيدار ملت را و جهت گيرى هاى آن را نشان ميدهد، لذا بايد دانشجو خيلى آگاهانه با مسائل برخورد كند؛ وضعيت خود را، وضعيت محيط خود را، تهديدها را، فرصتها را، دشمنها را، دشمنى ها را بايد بشناسد. [البته ]انتظار اين را نداريم كه دانشجو از درس و بحث و كار گوناگون، بزند و فقط به كار سياسى بپردازد؛ نه، اين [منظور] نيست؛ انتظار داريم كه با چشم باز، با نگاه روشن، با احساس تكليف و با انگيزه به مسائل نگاه كند؛ اين انتظار ما از دانشجو است.
 بعضى از مسائل امروز كه با اينها مواجه هستيم، مسائل مربوط به محيط پيرامونى ما است، مسائل منطقه است. مسائل منطقه از مسائل كشور جدا نيست؛ كه يك مسئله ى اساسى و مهم امروز، همين مسئله ى فلسطين و مسئله ى غزه است. خب، مسائل غزه و مصائبى كه بر مردم غزه امروز دارد ميگذرد - كه اين جور كارها سابقه هم دارد - از دو منظر بايد مورد توجه قرار بگيرد: يك منظر اين است كه اين نشان دهنده ى واقعيت رژيم صهيونيستى است؛ رژيم صهيونيستى اين است؛ اين به نظر من آن بخش نه چندان مهم مسئله است. رژيم صهيونيستى يك رژيمى است كه از اولِ تولد نامشروع خود، بنا را گذاشته است بر خشونت آشكار، انكار هم نميكنند؛ بنا را گذاشتند بر مشت آهنين، همه جا هم ميگويند، افتخار هم ميكنند، سياستشان هم همين است. از سال ۱۹۴۸ كه اين رژيم جعلى به طور رسمى به وجود آمد تا امروز، ۶۶ سال است كه سياست رژيم صهيونيستى همين است. البته تا قبل از اينكه اين رژيم رسماً هم شناخته بشود و استعمارگرها آن را بر دنيا و بر منطقه تحميل كنند، صهيونيست ها در فلسطين جنايتهاى زيادى كردند؛ لكن اين ۶۶ سال، به عنوان يك نظام سياسى هر كار توانستند انجام دادند و هر خشونتى كه به ذهن ميگنجيد كه يك دولت ميتواند نسبت به يك مردمى انجام بدهد، اينها انجام دادند؛ هيچ ابايى هم ندارند؛ اين واقعيت رژيم صهيونيستى است؛ علاجى هم ندارد جز از بين رفتن اين رژيم. از بين رفتن رژيم صهيونيستى هم به هيچ وجه به معناى قتل عام كردن مردم يهودى در آن منطقه نيست؛ يعنى اين منطقى كه امام بزرگوار مطرح كردند كه «اسرائيل بايد از بين برود»، يك منطق انسانى است؛ ما سازوكار عملى آن را هم به دنيا ارائه كرديم، كه كسى هم نتوانست هيچ ايراد منطقى بگيرد. ما گفتيم از اين مردمى كه در اين منطقه زندگى ميكنند و اهل اينجا هستند و متعلق به خود اينجا هستند، يك نظرسنجى و نظرخواهى بشود؛ يعنى يك رفراندمى انجام بگيرد، رژيم حاكم بر اين منطقه را رفراندم معين كند، مردم معين كنند؛ معناى از بين رفتن رژيم صهيونيستى يعنى اين؛ سازوكار آن اين است؛ يك كارى است كه منطق امروز دنيا آن را درك ميكند و ميفهمد و مى پسندد و كارى است عملى. ما حتى شكل آن را هم در ارتباط با سازمان ملل و بعضى از مراجع بين المللى تعيين كرديم و ابراز كرديم، محل بحث هم واقع شد؛ يعنى اين رژيم وحشى و گرگ صفت كه سياستش اين است كه با مشت آهنين، با بى رحمى و سنگ دلى با مردم رفتار بكند و آدم كشى و كودك كشى و حمله ى به مناطق و ويرانگرى اصلاً برايش مهم نيست و انكار هم نميكند، علاجش جز از بين رفتن و نابود شدن نيست؛ كه اگر ان شاءالله آن روز فرارسيد و نابود شد، كه چه بهتر؛ [اما] تا وقتى كه اين رژيم جعلى سرِپا است و نابود نشده است، علاج چيست؟ علاج، مقاومت قاطع و مسلحانه ى در مقابل اين رژيم است؛ در مقابله ى با رژيم صهيونيستى، بايد از سوى فلسطينى ها دست قدرت نشان داده بشود. كسى گمان نكند كه اگر چنانچه موشكهاى غزه نبود، رژيم صهيونيستى كوتاه مى آمد؛ نخير. حالا شما نگاه كنيد ببينيد در كرانه ى باخترى چه ميكنند! در كرانه ى باخترى كه موشكى وجود ندارد، سلاحى وجود ندارد، تفنگى وجود ندارد؛ آنجا تنها ابزار و سلاح مردم، سنگ است؛ ببينيد آنجا رژيم صهيونيستى  دارد چه كار ميكند: هرچه از دستش بر بيايد، خانه هاى مردم را خراب ميكند، باغهاى مردم را خراب ميكند، زندگى مردم را نابود ميكند، آنها را به خوارى و ذلت ميكشاند، تحقير ميكند؛ اگر لازم شد آب را رويشان ميبندد، برق را رويشان ميبندد؛ كسى مثل ياسر عرفات را كه اين همه با صهيونيست ها همراهى كرد، نتوانستند تحمل كنند، محاصره اش كردند، تحقيرش كردند، مسمومش كردند، نابودش كردند. اين جور نيست كه اگر چنانچه دست قدرت در مقابل صهيونيست ها نشان ندهيم، آنها به كسى رحم كنند، ملاحظه ى كسى را بكنند، حق كسى را رعايت كنند، ابداً؛ تنها علاجى كه تا قبل از نابودىِ اين رژيم وجود دارد عبارت است از اينكه فلسطينى ها بتوانند قدرتمندانه برخورد كنند؛ اگر قدرتمندانه برخورد كردند، احتمال اينكه طرف مقابل - كه همين رژيم گرگ صفتِ خشن است - كوتاه بيايد، وجود دارد؛ كمااينكه الان دارند با همه ى توان دنبال آتش بس ميگردند؛ يعنى بيچاره شدند. آدم كشى ميكند، كودك كشى ميكند، قساوت بيرون از حد و اندازه ى معقول بشرى نشان ميدهد، اما در عين حال عاجز هم هست؛ يعنى در يك محذور، در يك گرفتارى سخت گرفتار است؛ لذا دنبال آتش بس است. لذا بنده عقيده ام اين است، اين اعتقاد ما است كه كرانه ى باخترى هم مثل غزه بايد مسلح بشود. دست قدرت [لازم است ]. كسانى كه علاقه مند به سرنوشت فلسطينند، اگر ميتوانند كارى بكنند، كار اين است؛ در آنجا هم بايد مردم را مسلح كنند. تنها چيزى كه ممكن است از محنت فلسطينى ها بكاهد، عبارت است از همين كه دست قدرت داشته باشند، بتوانند قدرت نمايى بكنند؛ والا با برخورد رام و مطيع و سازش كارانه، هيچ كارى به نفع فلسطينى ها انجام نخواهد گرفت و از خشونت اين موجود خشن و خبيث و گرگ صفت چيزى كاسته نخواهد شد.
 البته وظيفه ى مردم دنيا حمايت سياسى هم هست، در اين هيچ ترديدى نيست؛ كمااينكه امروز شما مشاهده ميكنيد كه در كشورهاى اسلامى، حتى در كشورهاى غير اسلامى، حركتهاى مردمى وجود دارد؛ ان شاءالله در روز قدس هم دنيا خروش عظيم ملت ايران را خواهد ديد؛ ملت ايران ان شاءالله در روز قدس نشان خواهد داد كه چقدر انگيزه نسبت به فلسطين [در ايران ] موج ميزند. حالا يك عده اى خواستند با شعار «نه غزه، نه لبنان»، عكس اين را نشان بدهند؛ نه، ملت ايران معتقد به دفاع از مظلوم [است ]؛ كونوا لِلظالِمِ خَصماً و لِلمَظلومِ عَوناً؛ اين خواست ملت ايران است كه ان شاءالله نشان داده خواهد شد. اين يك منظر و يك نگاه به قضيه ى غزه است. لكن آنچه به نظر من از اين نگاه مهم تر است، اين است كه توجه كنيم كه امروز دنياى استكبار و در رأس آنها آمريكا از اين فاجعه آفرينى، از اين جنايت، از اين خشونت غير قابل توصيف حمايت ميكنند، دفاع ميكنند. به نظر من، اين يك نگاه عميق ترى به مسئله است؛ اين مهم است، روى اين بايد تكيه كرد. امروز قدرتهاى سلطه گر غربى - يعنى چند دولت بزرگ و ثروتمند و مقتدر غربى كه در رأس آنها آمريكا است، پشت سرش هم انگليس خبيث - محكم ايستاده اند براى اينكه از اين رژيم غاصب و ظالم و سنگدل دفاع كنند؛ اين خيلى مسئله ى مهمى است. صريح دارند حمايت ميكنند. از چه حمايت ميكنند؟ از اين فاجعه آفرينى كه هيچ انسان باانصافى، هيچ انسان متعارف و معمولى اى نميتواند بى تفاوتى در مقابل اين جنايات را قبول بكند. يك منطقه ى كوچك، يك وجب زمين به نام غزه، اين جور هواپيماها، موشكها، نيروى زمينى، تانكها [به آن حمله كنند]، انواع و اقسام آتش بارى نسبت به اين مردم صورت بگيرد؛ واقعاً چيز عجيبى است. اين همه كودك كشته بشود، اين همه خانه ويران بشود، زندگى مردم در خانه ى خودشان اين قدر تلخ و همراه با زجر و شكنجه باشد، آن وقت حضرات از اين حمايت كنند، از اين دفاع كنند. با چه منطقى؟ با منطق مسخره ى آقاى رئيس جمهور آمريكا كه ميگويد اسرائيل حق دارد از امنيت خودش دفاع كند! خب فلسطينى ها حق ندارند از امنيت خودشان دفاع كنند؟ آيا اينكه يك دولتى براى آنچه امنيت خود مينامد، زندگى مردمى را كه در محاصره ى ظالمانه ى او به سر ميبرند و عكس العملى نشان نميدهند، اين جور تهديد بكند، اين منطق قابل قبولى است؟ كسى اين را قبول ميكند؟ تاريخ چگونه قضاوت خواهد كرد در مقابل اين منطق؟ مسئولين اين كشورهاى مستكبر نميفهمند  كه با اين حمايتها، چه دارند ميكنند با آبروى خودشان و آبروى كشورهايشان و رژيمهايشان در تاريخ! با كمال وقاحت مى ايستند و ميگويند ما از اسرائيل حمايت ميكنيم؛ هيچ اشاره اى نميكنند به اينكه چه اتفاقى دارد در منطقه مى افتد و چه فاجعه آفرينى اى دارد به وسيله ى اين عنصر مخرب و عنصر خطرناك اتفاق مى افتد.
 اين نشان دهنده ى اين است كه امروز منطق ليبرال دموكراسى - اين منطق و نظام فكرى كه امروز كشورهاى غربى بر اساس آن دارند هدايت و اداره ميشوند - از كمترين ارزش اخلاقى برخوردار نيست. هيچ ارزش اخلاقى در آن وجود ندارد، احساس انسانيت در آن وجود ندارد؛ در واقع دارند خودشان را رسوا ميكنند، دارند خودشان را در مقابل نگاه قضاوتگرِ امروز ملتهاى دنيا و فرداى تاريخ، رسوا ميكنند. ما اين را به عنوان يك تجربه ى مهم بايد براى خودمان حفظ كنيم و آمريكا را بشناسيم. آمريكا اين است، نظام ليبرال دموكراسى اين است. اين در عمل ما، در قضاوت ما، در برخورد ما، اثر خواهد گذاشت و بايد اثر بگذارد. آن [جبهه اى ] كه امروز در مقابل نظام جمهورى اسلامى قرار گرفته است و در قضاياى مختلف، در چالش با نظام جمهورى اسلامى است، يعنى دولت ايالات متحده ى آمريكا و دنباله روانش، اين هستند، واقعيتشان اين است، حقيقتشان اين است: نسبت به كشتار انسانها و نسبت به كشتار مردم بى دفاع هيچ حساسيتى كه ندارند هيچ، از ظالم و مرتكب جنايت دلخراش و جنايتهاى بزرگ - مثل آنچه امروز در غزه دارد ميگذرد - دفاع و حمايت هم ميكنند. اين بايد براى ما يك معيار باشد. يعنى ملت ايران، دستگاه فكرى ما، دانشجويان ما، روشنفكران ما، نبايد اين را فراموش بكنند؛ آمريكا اين است؛ نظام قدرت غربى و پايه ى فكرى او كه ليبرال دموكراسى است اين است؛ اين امروز در مقابل نظام اسلامى قرار دارد.
 امروز بى اعتناترين سياستمداران دنيا به حقوق بشر، همين هايى هستند كه مديريت اين چند كشور را برعهده دارند؛ مطلقاً اعتقاد به بشر و حقوق بشر و انسان و انسانيت ندارند؛ رفتار آنها در غزه و امثال اين حوادث، اين را دارد اثبات ميكند. اينها هيچ اعتقادى ندارند: نه به حقوق بشر اعتقاد دارند، نه به حرمت انسان و كرامت انسان اعتقاد دارند، نه به رأى ملتها اعتقاد دارند؛ به هيچ چيز اعتقاد ندارند. تنها چيزى كه اينها قبول دارند، عبارت است از پول و زور؛ هيچ منطق ديگرى وجود ندارد. هرچه هم راجع به مسئله ى آزادى و حقوق بشر و مانند اينها بر زبان اينها جارى بشود، به نظر من مسخره كردن آزادى است؛ تمسخركردنِ حقوق بشر است.
 خب حالا اين را ما به عنوان يك نصيحتى به آمريكا و به رئيس جمهور آمريكا و به دولتمردان آمريكا نميگوييم، معلوم است؛ اين را براى خودمان داريم ميگوييم كه در تحليل هايمان، در قضاوتهايمان، در عملكردمان بفهميم با چه كسى طرفيم و اينهايى كه در مقابل ما قرار ميگيرند چه كسانى هستند؛ تَهِ فكرشان چيست؛ ما بايد تكليف خودمان را مشخص بكنيم. آنچه مهم است اين است كه ما تحليل درستى از رفتار امروز غرب داشته باشيم. مواجهه ى آنها با جمهورى اسلامى ايران و با انقلاب اسلامى و با حركت اسلامى و بيدارى اسلامى، يك بخشى از سياستهاى كلان آنها است. سياست كلان نظام سلطه، عبارت است از بردگى ملتها و تسلط بر سرنوشت ملتها بدون اينكه كمترين اعتنايى به مصالح ملتها و خواسته ى آحاد ملتها داشته باشند؛ اين سياست كلان استكبار است؛ به اين بايد توجه داشت. شعارهاى ضد آمريكايى، شعارهاى ضد غربى، شعارهاى ضد استكبار در كشور ما، ناظر به اين حقيقت است. يك عده اى بمجرد اينكه شعار ضد غربى يا ضد آمريكايى مى شنوند، فوراً تصورشان اين نباشد كه يك كار تعصب آميز يا بدون يك منطق فكرى دارد انجام ميگيرد؛ نه، اين نگاه ضد غربى و ضد آمريكايى در انقلاب اسلامى، متكى است به يك تجربه ى درست، به يك نگاه عقلانى درست، به يك محاسبه ى صحيح. من آن روز اينجا به مجموعه ى دست اندركاران و مجريان و كارگزاران كشور گفتم، هدف اساسى دشمن اين است كه در دستگاه محاسباتى ما اختلال ايجاد بكند. دستگاه محاسباتى وقتى دچار اختلال شد، از داده هاى درست، خروجى هاى غلط به دست خواهد آورد؛ يعنى تجربه ها هم ديگر به درد او نخواهد خورد. وقتى دستگاه محاسباتى خوب كار نكرد، درست كار نكرد و محاسبه درست انجام نگرفت، تجربه ها هم ديگر به كار نمى آيد.
 خب، شما نگاه كنيد در كشور خود ما، برخورد غربى ها و دست اندركاران تمدن كنونى غرب در طول اين صدسال اخير، هشتاد نود سال اخير، با كشور ما چگونه بوده. ما اين همه تجربه ى ضربه زدن از سوى غرب داريم. عده اى هستند در كشور - روشنفكران غرب گرا، غرب زده، دلباخته ى غرب - اين تجربه ها در مقابل چشم آنها است، [اما] از اين تجربه ها درس نميگيرند. خب، آنها ديدند كه غربى ها رضاخان را آوردند بر اين كشور مسلط كردند و ديكتاتورىِ عجيب وغريب رضاخانى، به وسيله ى انگليس ها در اين كشور برپا شد - آمدند يك عنصرِ قلدرِ بى منطقِ بى اعتناى به اصالتهاى كشور را بر اين كشور مسلط كردند - بعد هم در دهه ى ۲۰، همان قدرتها آمدند ايران را اشغال كردند، در واقع به يك معنا بين خودشان تقسيم كردند؛ همانها آمدند نفت را بردند و قراردادهاى ظالمانه را بر اين كشور تحميل كردند؛ همانها كودتاى بيست وهشتم مرداد را راه انداختند و يك دولت ملى را - كه با همه ى عيوبى كه داشت بالاخره برخاسته ى از آراء مردم بود - ساقط كردند و نابود كردند؛ همانها نهضت ملىِ نفت را به انحراف كشاندند و مجدداً سلطه ى بر منابع طبيعى و مادىِ ما را به دست گرفتند؛ همانها در يك مدت طولانى، ديكتاتورىِ محمدرضا را بر اين كشور تثبيت كردند و از آن با همه ى وجود حمايت كردند؛ در دوران حكومت سى وچند ساله ى محمدرضا بر كشور، چوب حراج به ثروت مادى و معنوى ما زده شد، پدر اين ملت را در آوردند، در فقر نگه داشتند، در جهل نگه داشتند، فساد عمومى در تمام اركان اين كشور به راه انداختند، فرهنگ كشور را، دين مردم را، همه چيز را در واقع از بين بردند، اين با پشتيبانى و حمايتِ همين دولتهاى غربى بود؛ در مقابله ى با انقلاب ملت ايران و حركت عظيم ملت ايران، هرچه توانستند كارشكنى كردند؛ از صدام حسين حمايت كردند، دفاع كردند - با اينكه خودشان صدام را هم قبول نداشتند، اما چون صدام در مقابل جمهورى اسلامى بود، هرچه توانستند به صدام كمك كردند - همين غربى ها، همين انگليس، همين آمريكا، همين فرانسه: بمب شيميايى دادند، امكانات گوناگون نظامى در اختيارش گذاشتند؛ خب اينها تجربه هاى ما است. روشنفكر غرب زده، چون دستگاه محاسباتى اش دستگاه اختلال يافته اى است، از اين تجربه ها استفاده نميكند، بهره نميبرد، استنتاج درست نميكند.
 يكى از مهم ترين خدمات انقلاب اسلامى، احياى عقلانيت صحيح در كشور بود. اينكه شما جوان دانشجو مى آييد مسائل منطقه را تحليل ميكنيد، با نگاه موشكافانه مسائل را مى بينيد، دشمن را معرفى ميكنيد، حوادث منطقه را تحليل ميكنيد و مى ايستيد، اين نشان دهنده ى حيات عقلانى يك كشور است؛ اين را انقلاب به ما داد. امروز بعضى ها باز دلشان ميخواهد برگردند به همان شكل سابق. همان جريانهاى غرب زده - جريانهايى كه عاشق غربند، ملت را تحقير ميكنند، داشته ها را تحقير ميكنند، فرهنگ و هويت ملى را تحقير ميكنند به نفع مسلطين غربى - دلشان ميخواهد كه همانها دوباره بيايند و براى امور كشور، فرهنگ كشور، جهت گيرى كشور، شاخص معين كنند و معرفى كنند. اين عده اى كه امروز در خارج از كشور، در زير پرچم همين دشمنان خونىِ ملت ايران دارند عليه جمهورى اسلامى كار ميكنند، همين كسانى هستند كه واقعاً دنبال اين هستند كه همان غفلت - غفلتِ محاسباتى - همان اغواى شيطانى كه نسبت به عقلانيت اين كشور در يك دوره اى وجود داشت، همان مجدداً حاكم بشود. در مقابل اينها بايد ايستاد. حركت حركت صحيح و عقلانى است. آنچه بخصوص در مورد دانشجوها عرض ميكنم. توصيه ميكنم دانشجويان عزيز را به اينكه مطالعات خودشان را، هم در زمينه هاى مسائل دينى، هم در زمينه ى مسائل گوناگون سياسى، در كنار كار علمى تقويت كنند. سعى كنيد قدرت تحليل را در خودتان تقويت كنيد. البته من امروز كه نگاه ميكنم به بيانات دانشجوها، نكات برجسته و خوبى را مشاهده ميكنم، يعنى واقعاً جاى خرسندى و شكرگزارى دارد، لكن هرچه ميتوانيد در اين زمينه بيشتر كار كنيد. حالا ما در بحثهاى امروز نرسيديم به بررسى مسائل گوناگون كشور - كه حالا اين بايد بماند براى ديدارهاى ديگرى كه با دانشجوها يا [ديگر] مجموعه ها داريم، ان شاءالله مطالبى را عرض بكنيم - [لكن ] دانشجو بايد در زمينه ى مسائل گوناگون كشور، مسائل اجتماعى، مسائل اقتصادى، مسائل سياسى، تحليل در اختيار مردم بگذارد؛ يعنى مردم بايستى بتوانند از تحليل دانشجويان بهره مند بشوند، استفاده كنند؛ قدرت تحليل دانشجو بايد اين [طور] باشد. اين هم متكى است به مطالعه؛ بايد مطالعه كنند. اين جور نباشد كه نگاه دانشجو صرفاً نگاه احساسى [باشد]؛ داده هاى ذهنى شما فقط مسائل روزنامه اى نباشد؛ روى مسائل فكر كنيد، مطالعه كنيد، بحث كنيد. خيلى از اين حرفهايى كه دوستان در اينجا گفتند، حرفهايى است كه تكليف آنها بايد در خود جلسات دانشجويى و در بحثهاى آزاد دانشجويى معين بشود؛ كه من يادداشت كردم، اين «كرسى هاى آزاد انديشى» كه ما مطرح كرديم كه مستلزم بحثهاى آزاد دانشجويى در محيط دانشگاه ها است، بسيارى از مسائلى را كه در اينجا دوستان مطرح كردند، ميتواند تعيين تكليف كند، روشن كند؛ جهات مثبت و منفىِ هر مطلبى را در بحثهاى دانشجويى بايد بتوانند به دست بياورند.
 يك نكته ى ديگرى كه عرض ميكنم، [كه ] در محيط دانشجويى، «رقابت گفتمانى» چيز خوبى است، درصورتى كه با تحمل مخالف همراه باشد. از وجود مخالف نه بايد انسان تعجب بكند، نه بايد انسان خشمگين بشود، نه بايد انسان بيمناك بشود؛ هيچ كدام از اين سه حالت در قبال مخالف، قابل قبول نيست. اگر انسان از داشتن مخالف تعجب بكند، معناى آن اين است كه نسبت به خودش خيلى خوشبين است؛ تعجب ميكند كه كسى با او مخالف باشد. تعجب ندارد! خب، هر انسانى، هر فكرى، هر جهتى و جهت گيرى و جريانى، يك عده مخالف دارد، اين جور هم نيست كه بگوييم آن مخالفها خطا ميكنند؛ نه، نقاط ضعفى وجود دارد و آن نقاط ضعف موجب ميشود يك عده اى مخالفت بكنند. بنابراين وجود مخالف نبايد تعجب ما را برانگيزد؛ همچنان كه نبايد خشم ما را برانگيزد و عصبانى بشويم كه چرا با ما مخالفند؛ نه، مخالفت قابل فهم است، قابل قبول است. وحشت هم نبايد بكنيم؛ وحشت كردن از وجود مخالف، نشان دهنده ى اين است كه انسان به استحكام موضع خودش خاطرجمع نيست و اطمينان ندارد؛ نه، منطقى داريم، پايه هاى اين منطق را محكم ميكنيم، مستحكم ميكنيم، وارد ميدان رقابت گفتمانى ميشويم، و بحث ميكنيم؛ روحيه ى دانشجو بايد چنين چيزى باشد. بنابراين محيطهاى دانشجويى با همين نشاطى كه بحمدالله امروز دارند، ادامه ى كار خواهند داد؛ يكديگر را هم تحمل كنند، باهمديگر حرف بزنند، با هم بحث بكنند، مبانى را محكم كنند؛ اساس كار را هم در زمينه ى عملى، تقوا قرار بدهند و در زمينه ى فكرى، حدومرز اسلامى و شناخت دشمن و شناخت شيوه هاى دشمنى كه از سوى دشمن به كار ميرود.
 اميدواريم ان شاءالله خداوند متعال همه ى شماها را موفق بدارد، و وجود شما جوانها را ان شاءالله براى پيشبرد اهداف انقلاب محفوظ بدارد، باقى بدارد، توفيقاتتان را ان شاءالله روزبه روز زيادتر كند، و آينده ى خوبى را شما جوانها ان شاءالله براى انقلابتان و براى كشورتان فراهم كنيد.
والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته

منبع:سايت khamenei.ir


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد